پارت 1 :عاشق پسر عموم شدم...
- یه روز عادی بود که جونکوک بهم زنگ زد گفت راننده فرستادم دنبالت زود آماده شو منم با تعجب گفتم برای چی گفت کاری نداشته باش (لحن سرد) منم با تعجب اینکه بعد سال ها بهم زنگ زد و این حرف رو زد تعجب کردم آماده شدم و رفتم پایین سوار ماشین شدم و رسیدم به یه پارتی که خیلی خوب به نظر میومد سلام
-سلام جونکوک چطوری
خوبم (لحن سرد)
یه نگاهی به لباسام انداخت و گفت....
-سلام جونکوک چطوری
خوبم (لحن سرد)
یه نگاهی به لباسام انداخت و گفت....
- ۲.۵k
- ۰۸ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط